روشاروشا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

روشا جونم

بازگشت دوباره من

اخ عزیز دلم مدت زیادی هست که نمیام چون اسباب کشی داشتیم و منم همش سرکار بودم و کلا اینترنت هم نداشتیم. یه بار هم که اومدم کلی مطلب هم نوشتم ولی پرید! اووووووه تو خیلی تغییرات زیادی کردی  چهاردست و پا/ ماما بابا / بلند شدن و راه رفتن به کمک مبل و  میز/ 6 دندونی شدن و............... عزیزم با همه اینا کلی ذوق مرگ شدم و  کیف کردم .  رقصیدن و تکون دادن هم جای خود راستی شاگردام کلی واست عیدی خریدن حیف که راه دوره و نمیتونم که ببرمت ولی با همون عکست هم حال کردن. روشای من 6 هفته دیگه تموم من تعطیل میشم و دربست در اختیارتم.این روزها وابستگیت هم زیاد شده و من متاسفم که ساعاتی رو پ...
7 فروردين 1392

7 ماهگیتم تموم شد

هزار ماشالله خیلی خوب غذا میخوری و تا ظهر که برمی گردم با غذای کمکی و اون مقدار شیری که واست میذارم سیری. شیر خشک هم اصلا دوست نداری. وقتی بازوهاتو میگریم تند تند راه میری اصلا میخوای بدویییییییی............ تو رورئکت میزارم با اینکه هنوز پاهات به زمین نمیرسه یه جوری بشین پاشو میکنی که پاتو به زمین بزنی و با رورئکت بری جلو خیلی خنده داره. روشا خانوم اصلا نمیذاری دهنتو پاک کنم بعد از خوردن قطره آهن من سعیمو میکنم ولی بزرگ شدی نگی مامان چرا دندونام سیاه شدن؟!!! یادت باشه ! قیامت به پا میکنی واسه همین یه روز در میون بهت قطره میدم. دخترم دیگه داریم میریم خونه جدیدمون وقتی که تو 7 ماه و 11 روزت هست. دوست د...
10 دی 1391

روشا داره بزرگ میشه

5 ماهگیت که خیلی زود گذشت و تغییرات زیادی هم کردی .... اگوووو ابو اومه خلاصه از این دست لغات که مخصوص به خودت هست. 5ماه و نه روزت بود که یه دندون کوچولو جوونه زد از لثه ت اینقدر ذوق کردم فقط میبوسیدمت فکر نمیکردم زود دندون در بیاری. غلت هم که نگو عشق به پهلو غلط زدنی ولی وقتی خسته میشی کمرتو میدی بالا که منو بلند کنین. روشا این روزها خیلی وابسته شدی و من تا 2/30 ظهر سرکارم و وقتی هم میام خیلی خسته ام اخه کار مامانت درست نشد و به اجبار باید برم منطقه 18 خیلی غصه میخورم از این که زمانی رو که باید در اختیار تو باشم پیشت نیستم ولی اجازه مرخصی هم ندارم . کم کم بدون کمک میشینی الان که اینو واست می نوی...
9 آذر 1391

چهار ماهگی

چهار ماهتم تموم شد و ما همش این ور اون ور بودیم. این دفعه که  واکسن زدی تب کردی و خیلی بی قرار بودی منم پا به پات تا صبح نشستم. فرداشم تو مراسم عقدکنون داییت همش خواب بودی گلم. روشای من خدا کنه کارم درست بشه که امسال همین جا بمونم خیلی سخت میشه برم یه منطقه دیگه چون تنهام و کسی نیست صبح ها تورو بهش بسپارم واسه همین میخوام با هم بریم مدرسه. فردا هم قراره بریم که یه سری کارای عقب مونده رو انجام بدیم. زودتر میرفتم سر کار بهتر بود. فندق من میدونستی که کولیکت دیگه کاملا خوب شده؟! الان دیگه به لبخند اکتفا نمیکنی قهقه میزنی خدارو شکر میکنم به خاطر تو........... همین الانم دارم گهوارتو تکون میدم بس ک...
8 مهر 1391

شیطونک

پنج شنبه رفتیم دکترت و خداروشکر همه چی اکی بود وزن 5100 و قد55cm دوست داشتم یکمی تپل تر بودی ولی دکتر گفت خوبه و نیازی به کمکی نیست.هنوز خوابت منظم نشده در واقع بیشتر از 3 ساعت نمیخوابی و من شبها داستان دارم باهات...... جدیدا که تو گهوارت میذارم جیغ میزنی و فقط میخوای تو بغلم باشی دوش ندارم دیگه از دستت .کلمات جدیدی هم یاد گرفتی″ اوگو / اوووووووو......... به زور میخوای باهام حرف بزنی. واسه اینکه به کارام برسم میذارمت   رو تشکت و از اشپزخونه باهات حرف میزنم تو همسرتو میچرخونی نگاه میکنیو کلی واسه خودت ذوق میکنی. اخه فسقلی چرا منو  اینهمه مچل میکنی؟!!!! مامانی دستت درد نکنه اخه هفته پیش ...
23 مرداد 1391

فرشته من

دخترم یاد گرفتی صداهای مختلف از خودت در بیاری ...... اینقه رو  همیشه میگی. هر حرفی میزنم از ته گلوت به زور میخوای تکرار کنی     و هر حرفی که تو میزنی من تکرار میکنم. کلی واسه خودت ذوق  میکنی. الان که 74 روزته به محض اینکه از پیشت میرم گریه میکنی و وقتی دارم کارامو میرسم همینطور با نگاهت منو دنبال میکتی. خلاصه باید جلو چشمات باشم . روشا مامان عاشقه حموم رفتنه و وقتی اب  بازمیشه کلی میخنده. فرشته من این روزها با تو خیلی احساس  خوبی دارم......... ...
11 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به روشا جونم می باشد