باز امد بوی کار مامان...........
نازدونه من پس فردا یعنی دوم مهر کار من شروع میشه و تورو صبح
6/30 باید بذارم مهد ولی سه روز در هفته هست وتو یواش یواش داری
عادت میکنی.روشا نمیدونم چرا این روزها اینقدر جیغ میزنی اونم بنفش
کلا گوشام دیگه نمیشنوه امروزم دعوات کردم تو هم محکم بغلم کردی
و ترسیدی الهی بمیرم معذرت میخوام دست خودم نبود.... این روزها
هم استرس دارم و هم عصبی شدم .اینم میگذره یکی یک دونه تو رو
برای اولین بار بردیم دریا ولی همش گریه کردی خیلی خسته بودی
نه به تو خوش گذشت نه به ما بعدشم موقع برگشت کلی حالت
بد شد دیگه تصمیم گرفتیم یه روزه جایی نریم.... دندون هم پشت دندون داره در میاد ولی از شدت درد کاسته شده. عشقم تو همه
چیز من تو این دنیا هستی کاشکی بزرگ شدی و اینا رو خوندی
حس منم بفهمی موقع نوشتن این خاطرات .هیچ لذتی بالاتر از مادر
بودن نیست دوست دارم
به محض اینکه پایین میذاشتمت گریه میکردی اصلا خوشت نمیومد!!!!!
اینجا هم رفتی باغ وحش خوشبختانه کلی لذت بردی
بعد از اینکه وایساد کلی گریه کردی که بازم میخوام کلا سرزمین عجایب هم همینطور بودی
دوست نداری پایین بیای از وسیله بازی ها...................
مایو دو تیکه خاله ت از امریکا واست اورد چقدر ذوق داشتم عکس خوشگل بندازم ولی همش در همین حالت بودی دریغ از یک دقیقه که پایین بیای